عشق های ممنوعه
( خیانت ) واژه بدی است که متاسفانه این روزها قبح ان ریخته و روزی نیست که در اخبار حوادث رو ندهد که بازتاب داشته باشد .
این که چرا اینگونه شد خودش بحثی مفصل است بحثی که صفحات بسیاری از مجله را در بر میگیرد .
انچه را که در زیر می خوانید پرونده هایی است که متاسفانه در کشورمان اتفاق افتاده و ما از ان به عشق ممنوعه یاد میکنیم
بخوانید و حواستان را جمع کنید .
در شماره های اینده برایتان خواهیم نوشت …..
عشق های ممنوعه
نمی خواستم این جوری بشه اما شک داشتم !!
کارگاهان جنایی در حال تحقیق از مردی هستند که متهم است همسرش را در جریان
مشاجره خانوادگی به قتل رسانده و جنازه او را در خیابان رها کرده است .
چندی قبل مردی میانسال به پلیس اگاهی استان خراسان رضوی رفت و به ماموران گفت :
خواهر ۴۲ ساله اش به نام کوکب گم شده است .
او گفت خواهرم همراه شوهر و دو بچه اش زندگی میکرد . اما مدت طولانی است
که از او هیچ خبری نداریم .
و هر بار که از شوهرش سراغ می گیریم , می گوید او هم نمیداند که کوکب کجا رفته و چه بلایی سر شامده است .
این مرد شوهر خواهرش به نام مجید را به عنوان مضنون معرفی کرده است
وگفت احتمالا او از سرنوشت کوکب خبر دارد .
به این ترتیب تحقیقات اغاز شد .
و پلیس در گام اول به پرس و جو از مجید پرداخت
اما او با اظهار بی اطلاعی از همسرش گفت : کوکب خانه را بدون هیچ اطلاعی ترک کرده است !!
اظهارات این مرد چندان منطقی به نظر نمی رسید .به ویژه انکه زن میانسال ۲ فرزند کوچک داشت .
کارگاهان وقتی درباره ی این زن بیشتر تحقیق کردند , فهمیدند او از مدت ها قبل با شوهر اختلاف داشت
و مجید این زن را کتک می زد .
این گونه بود که ظن کارگاهان نسبت به مرد ۳۸ ساله برانگیخته شد .
و انها احتمال دادند جنایتی به وقوع پیوسته باشد . به همین دلیل مجید را بازداشت کردند .
متهم در بازجویی های اولیه همان ادعاهای قبلی را تکرار کرد و گفت از سرنوشت همسرش اطلاعی ندارد.
با این حال تحقیقات از او ادامه یافت تا این مرد جوان بالا خره اعتراف کرد .
کوکب را به قتل رسانده و جنازه اش را در خیابان رها کرده است .
مجید گفت : مدتی بود نسبت به رفت و امد های همسرم مشکوک شده بودم
وسر این موضوع باهم جرو بحث می کردیم .
روز حادثه نیز به خاطر همین مسئله باهم مشاجره کردیم .
من به شدت عصبانی شده بودم ودر همان حالت او را هل داده بودم
که سرش به دیوار خورد و از حال رفت , البته زنده بود و تا فردای ان روز هنوز نفس می کشید .
به نظر نمی رسید مشکل خاصی داشته باشد فقط تهوع داشت.
عشق های ممنوعه
من که نمی توانستم بچه هارا در ان شرایط در خانه نگه دارم
همراه انها به یک مسافرخانه رفتم و روز بعد به یکی از اقوامم به نام نادر
خواستم به منزل ما برود و اورژانس را مطلع کند . یا به خانواده کوکب خبر دهد
اما او وقتی به منزل ما رسید زنگ زدو گفت زنم مرده است .
بعد از انکه به خانه رفتم جنازه را در کیسه ای گذاشتم و لای پتو پیچیدم.
سپس انرا با یک تاکسی دربست به مسافرخانه بردم
نه راننده تاکسی و نه مسئول مسافرخانه متوجه جسد نشدند .
اما نمیتوانستم جنازه را همان جا نگه دارم برای همین روز بعد باز یک تاکسی در بست گرفتم
و این جنازه را در خیابان رها و فرار کردم .
ماموران بعد از شنیدن اظهارات این مرد نادر را بازداشت کردند اما او مدعی شد
بی گناه است و اصلا به خانه مجید نرفته است .
او گفت : مجید با من اختلاف شخصی دارد و می خواهد با این ادعا از من انتقام بگیرد .
بنابراین گزارش , در حال حاظر تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد و کارگاهان درصدد هستند
ابعاد پنهان این جنایت را فاش کنند .
عشق های ممنوعه
عشق های ممنوعه ……