بیوگرافی رزیتاغفاری درپورتال جامع فرانیازفراترازنیازهرایرانی
بیوگرافی رزیتاغفاری
بیوگرافی رزیتاغفاری
نام:رزیتا
نام خانوادگی:غفاری
تاریخ تولد:۱۳۵۱/۱۰/۲۷
محل تولد :تهران
تحصیلات:فارغ التحصیل کارگردانی
تاهل:متاهل
بیوگرافی رزیتاغفاری
رزیتا غفاری در ۲۷ دی ماه سال ۱۳۵۱ در تهران متولد شد. فارغ التحصیل کارگردانی سینما است.
دانش آموخته ٔ کارگردانی سینما ست. چند فیلم کوتاه انیمیشن کارگردانی کرده است و عضو آسیفای ایران است.
- بیوگرافی هدی جراح
- بیوگرافی علی معلم
- بیوگرافی اصغر فرهادی
- بیوگرافی المیرا خاماچی
- بیوگرافی پوریا حیدری
- بیو گرافی مهراب
- بیوگرافی فریال خواننده آکادمی
- بیوگرافی حامد نیک پی
- بیوگرافی رضا روحانی
- بیوگرافی رها اعتمادی
- بیوگرافی دنیا فنی زاده
عباس صالحی همسر رزیتا غفاری:
بیوگرافی رزیتاغفاری
رزیتا غفاری همسر عباس صالحی طراح گریم میباشد. عباس صالحی تحصیلاتش را در زمینه طراحی به پایان رسانده
و در حال حاضر شغل اصلی اش طراح گریم است.
چند سالی خارج از ایران زندگی می کرده او علاقه خاصی به تئاتر دارد و به کارش عشق می ورزد.
او می گوید:«اگر شرایط کاری در زمینه دیگری برایم فراهم شود،
باز هم ترجیح می دهم که همان طراح گریم باقی بمانم چون عاشقانه شغلم را دوست دارم.»
مراسم ازدواج و مهریه رزیتا غفاری
بیوگرافی رزیتاغفاری
زیتا غفاری:من در ۲۷ سالگی ازدواج کردم. ما همه مراسم را داشتیم
اما خیلی ساده تر از این بریز و بپاش هایی که الان مرسوم شده است.
من و آقای صالحی سعی کردیم مراسم خیلی دست و پاگیر ازدواج مان نشود.
اتفاقا با اینکه خیلی سخت نگرفتیم خاطرات بسیار قشنگی از این دوران داریم.
من اصلا سکه و این چیزها مهر نکردم. مهر من یک سفر حج بود.
این مهریه به لحاظ معنوی خیلی برای من گرانبهاست.
من هیچ چیزی از ایشان هیچ وقت نخواستم
و اتفاقا شوهرم همیشه هر چه که با هم به دست آوردیم را به من پیش کش کرد.
آشپزی رزیتا غفاری:
بیوگرافی رزیتاغفاری
رزیتا غفاری مثل خیلی از زنان ایرانی کدبانویی کامل است،
او در گفتگویی به آشپزی و دستپخت خودش و همسرش اشاره کرده است
که میخوانید.
فکر نکنید که هنرپیشه ها غذا درست نمی کنند.
«قورمه سبزی اولین غذایی بود که پس از ازدواجم درست کردم(می خندد) از آنجایی که خیلی نگران بودم
مبادا قورمه سبزی بسوزد، مدام به آن آب اضافه می کردم و این باعث آبکی شدن آن شد.»
مسلـــما غذاهای ایرانی بهتر از غذاهای فرنگی است چون به نظر من سالم تر و خوشمزه تر هستند
و وقت بیشتری برای پختن آنها صرف می شود.
همسرم در خانه غذا می پزد و در آشپزی نیز به من بسیار کمک می کند، من از او خیلی آشپزی یاد گرفتم،
از آنجایی که من کار بیرون را انجام می دهم همسرم نیز در کارخانه بسیار به من کمک می کند،
بارها پیش آمده که من ۴۱-۵۱ مهمان داشته ام و سرکار بودم،
اما وقتی به خانه بازگشتم غذای مهمانان حاضر بود و آنها توسط همسرم به بهترین نحو پذیرایی شده بودند.
زندگی در خارج از کشور
بیوگرافی رزیتاغفاری
رزیتا غفاری در رابطه با سال هایی که خارج از ایران زندگی می کردند،
گفت:در کشور کانادا، شهر تورنتو حدود ۵/۳ سال زندگی می کردیم و دخترم تارا در همان جا به دنیا آمد.
زندگی در خارج از ایران برای ما خیلی سخت بود، ولی خودمان را با شرایط آن جا تطبیق دادیم.
در آن زمان ایرانی های زیادی در تورنتو زندگی می کردند که من و کارهای من را به خوبی می شناختند
و این موضوع بسیار دلگرمم می کرد.
پس از این که همسرم تحصیلاتش را در رشته چهره پردازی تمام کرد و دخترم هم بزرگ تر شده بود،
تصمیم گرفتیم به ایران بازگردیم و من کار هنری ام را دوباره آغاز کنم،
گفتنی است در مدتی که در شهر تورنتو زندگی می کردیم به من هم به همراه همسرم تحصیل کردم
و در یکی از دانشکده های مهم آن شهر، مدرکی در زمینه سینما، تئاتر و تلویزیون گرفتم.
فعالیت بازیگری
رزیتا غفاری از سال ۷۲ با بازی در سریال تلویزیونی در پناه تو پس از آن در قلب من در ذهن ها ماندگار شد
و در کارنامه کاری اش پشت پرده مه ، شوکران ، روزهای زیبا و ملاصدرا می درخشد.
سریال در قلب من
رزیتا غفاری در سال ۱۳۸۸ در سریال روزهای زیبا به کارگردانی جواد افشار به ایفای نقش پرداخت.
داستان این سریال درباره دختر جوانی به اسم سیماست که تحت تاثیر تربیت پدر عارف مسلکش در خانواده ای با این حال و هوا بزرگ شده
و برای همین درون و سیرت پاکی دارد تا آنجا که روی اطرافیانش تاثیرات مثبت و غیرقابل انکاری می گذارد
اما مسائل جدیدی که پیش می آید، باعث می شود او با خواهرانش دچار اختلاف بشود و با ترک خانه به مددکاری اجتماعی بپردازد.
زیتا غفاری در پیلم سینمایی شت پرده مه سومین فیلم بلند پرویز شیخ طادی در سال ۱۳۸۳ در نقش یک زن روستایی ایفای نقش کرد
که یک پسر ناشنوا داشت.
داستان:مرتضی، کودک ناشنوایی که پدرش را از دست داده، در روستایی با مادرش زندگی می کند.
او که دانش آموز درس خوانی نیست، در برخورد با آموزگار بداخلاق مدرسه (فتاحی)، کاملا بی انگیزه می شود.
در ادامه وقتی که همکلاسی های مرتضی، او را از قصد ازدواج معلم با مادرش آگاه می سازند، او نسبت به مادر خود و آموزگار بدبین می شود.